سارق حیله گر با مخفی شدن در صندوق عقب خودروی دوستش ۲۰ کیلومتر با او همسفر شد تا در فرصتی مناسب از زن مسافر سرقت کند.

حوادث دستگیری

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه ایران، روز ۱۲ خرداد امسال زنی جوان با پلیس تماس گرفت و از ربوده شدن خود و سرقت اموالش توسط سرنشینان یک خودروی پراید قهوه‌ای خبر داد. او گفت: صبح به‌همراه دخترم و برادرزاده‌ام از اسلامشهر سوار یک خودروی عبوری شدیم و به پاسگاه نعمت آباد رفتیم. آنجا دخترها پیاده شدند و من به راننده گفتم برای خرید من را به بازار میوه و تره‌بار چهاردانگه ببرد.

زن ادامه داد: در نزدیکی بازار بودیم که ناگهان راننده پراید به این بهانه که خودرواش جوش آورده و باید داخل رادیاتور آب بریزد، توقف کرد. چند لحظه بعد ناگهان مرد جوانی روی صندلی عقب نشست. تصور کردم که او هم مسافر است. اما هنوز مسافتی نرفته بودیم که مرد جوان که روی صندلی عقب نشسته بود، گلویم را گرفت و فشار داد و با تهدید، طلاها، گوشی تلفن همراه و پول‌هایی را که داشتم سرقت کرد. آنها بعد از سرقت طلاهایم مرا پیاده نکردند. بلکه به پرسه‌زنی در شهر ادامه دادند. درنهایت آنقدر سر و صدا کردم که من را در یکی از محله‌های جنوب پایتخت از خودرو بیرون انداختند.

با شکایت زن جوان، مأموران پلیس بلافاصله وارد عمل شدند. برای به‌دست آمدن ردی از پرایدسواران، مأموران به بازبینی دوربین‌های مداربسته محل تردد متهمان پرداخته و بدین ترتیب شماره پلاک خودروی آنها به‌دست آمد. مأموران مالک خودرو به‌نام امیر را احضار کردند اما وی در تحقیقات مدعی شد که خودرواش را اسفندماه فروخته است.

در ادامه بررسی‌ها مأموران به سراغ خریدار جدید خودرو که حمید نام داشت، رفتند. وی در تحقیقات اولیه به سرقت از میترا با همدستی یکی از دوستانش اعتراف کرد. بدین ترتیب همدست او نیز بازداشت شد و به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت، دو متهم به اتهام آدم ربایی و سرقت روانه بازداشتگاه شدند.

  • گفت‌وگو با راننده

چه شد که تصمیم به سرقت گرفتید؟

همدستم بهنام پیشنهاد داد. من مدتی است که با خودروام مسافرکشی می‌کنم. بهنام گفت مسافرهایی که طلا و پول با خودشان دارند را شناسایی کنم. من هم همین کار را کردم. چند باری میترا را به‌عنوان مسافر سوار کرده بودم. همیشه طلای زیادی با خودش داشت. به همین خاطر دیدم میترا سوژه خوبی برای سرقت است.

با بهنام چطور آشنا شدی؟

او مغازه لباس فروشی داشت و زمانی که من دستفروشی می‌کردم محل کسب و کارم در نزدیکی مغازه بهنام بود و با هم آشنا شدیم.

نقشه‌تان چطور بود؟

طبق نقشه، بهنام در صندوق عقب خودروی من پنهان شد. از اسلامشهر به‌ سمت تهران به راه افتادیم. وقتی دو دختری که با میترا بودند از ماشین پیاده شدند، به سمت چهاردانگه به راه افتادم. در نزدیکی بازار تره‌بار بود که به بهانه جوش آوردن ماشین خودرو را متوقف کردم و به بهانه آب برداشتن از صندوق عقب، در صندوق را باز کردم تا بهنام بیرون بیاید و سوار خودرو شود. بعد هم با تهدید سرقت را انجام دادیم.

کد خبر 528954

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha